جدول جو
جدول جو

معنی پیشی پیشی - جستجوی لغت در جدول جو

پیشی پیشی
آوازی برای نواختن گربه، در تداول کودکان، گربه، آنگاه که بدو التفات کنند،
نوعی بید، بیدمشک، نامی که در ارسباران به بید مشک دهند، رجوع به بیدمشک شود
لغت نامه دهخدا
پیشی پیشی
آوازی که بدان گربه را خوانند پیش پیش مقابل پیشت، گربه آنگاه که بدو التفات کنند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

یکی از مرتفعترین قلل سلسله جبال آند واقع درپرو و در شمال شرقی آرکیپا، دارای 567 گز ارتفاع
لغت نامه دهخدا
جلوجلو، پیشا پیش، تقدم، ترجمه قدام، و گاهی ’از’ بر آن داخل کنند و از پیش پیش گویند:
زانکه هر مرغی بسوی جنس خویش
میپرد او در پس جان پیش پیش،
مولوی،
شیر را چون دید محو ظلم خویش
سوی قوم خود دوید او پیش پیش،
مولوی،
آنرا که پیر و دل روشن روان بود
از پیش پیش مشعل دولت روان بود،
تأثیر،
گذشتن از جهان گر خسروی نیست
علم پس پیش پیش مردگان چیست،
تأثیر
لغت نامه دهخدا
آوازی که بدان گربه را خوانند. کلمه ای که بدان گربه را خوانند. صوتی است خواندن گربه را، مقابل پیشت (ش ت که برای راندن گربه است
لغت نامه دهخدا
پی پیش، گربه در تداول کودکان
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیش پیشی
تصویر پیش پیشی
بید مشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی پیشی
تصویر پی پیشی
گربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش پیش
تصویر پیش پیش
جلو جلو، پیشاپیش
فرهنگ فارسی معین
کنجکاوی کردن، از چیزی سر درآوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
هذیان
فرهنگ گویش مازندرانی
از پیش، از قبل
فرهنگ گویش مازندرانی
جلوجلو از قبل، لفظی برای فراخواندن گربه
فرهنگ گویش مازندرانی
به آواز گربه را فرا خواندن
فرهنگ گویش مازندرانی